به نام یزدان پاک
هدفمان از ساخت این وبلاگ این است که بتوانیم ناسیونالیسم خفته تمام ایرانی ها را یا اقلا شمای بیننده رو بیدار کنیم تا دوباره برای رسیدن به شکوه وبزرگی ایران و برای اثبات بزرگی تمام نژادهای ایرانی به تمام دنیا تلاش کنیم و به تمام جدایی طلبان بی اصل ونسب که خود را آریایی نمیدانند ودست دوستی ما آریایی های ایران زمین ( کرد ـ مازن ـ گیل ـ لر ـ آذر ـ بلوچ ـ حیره ای ( عرب زبانان حاشیه خلیج همیشه فارس ) ـ پارس ـ پارت ـ ........ ) را به گرمی نمی فشارند و سعی در نابود کردن یا جدا کردن شاخه ای از شاخه های قوم آریا را دارند درسی بدهیم که داریوش بزرگ به شاهکان دروغین زمان خود داد و سعی کنیم که دوباره مرزهای ایران را به اندازه مرزهای دوران کوروش برسانیم و بدون جنگ به فرمان روایی دنیا برسیم و دوباره بر روی پرچم کشورمان نقشی از نمادهای نژاد ما داشته باشیم ( چلیپای شکسته ) به امید دیدن روز عزمت اریایی ها .و بر همه ایرانیان میهن پرست بایسته است که از کوچکترین کوششی در راه بیداری اندیشه ی به خواب رفته دیگر هم میهنان خود فرو گذار نباشند به امید آن روز که شاهد بزرگی آریاییها و دوستی دوباره انها با ملل دیگر باشیم تلاش میکنیم .
پاینده ایران
باید ببخشید خیلی وقت که نمی تونم به تار نما سر بزنم
چون نمیتونستم وارد بشم . الانم بلاخره خدا خواست و شد
خواستم بگم اگه کسی(از ایرانی ها) تمایلی به همکاری دارند ما واقان به همکاری شون نیاز داریم
خواهش میکنم از ایرانی ها که کمکی بکنین
لطفا با شناسه ی یاهو ی ما تماس بگیرید
خیلی ممنون
میزان بیسوادی دربین مردان عرب بیش از 60 در صد ودرمیان زنان عرب حتی بیش از آن است.در دانشگاه چمران در شهر اهواز<جندی شاپور>- یعنی مرکز استان خوزستان اهواز که در صدی از آن عرب هستند- کمتر از۵ در صد دانشجویان عرب هستند.طبق همین آمارها 35000 معتاد در استان خوزستان وجود دارند که 27000 نفر آنان عرب هستند واین به معنای آن است که عرب های بومی این استان بیش از 77 درصد از معتادان را تشکیل می دهند.
آماری که یکی از نمایندگان اهواز در مجلس شورای اسلامی در اختیارخود گروهای جدایی طلب عرب گذاشته است نشان می دهد از کل 7200 زندانی خوزستان 6500 نفر آنان عرب هستند که حدود 42000 خانواده وابسته به این زندانیان هستند. این نشان می دهد که بیش از 90 درصد از زندانیان زندان های استان خوزستان عرب هستند که شماری از آنان را زنان تشکیل می دهند.نسبت ترک تحصیل دانش آموزان عرب خوزستان به میزان 33 درصد در ابتدایی، 50 درصد در مرحله راهنمایی و 70 درصد در مرحله دبیرستان است. بی گمان دختران نسبت بالایی از این آمارها را تشکیل می دهند.حدود 90 درصد از زنان عرب خوزستانی بیش از 35 سال بیسوادند. این نسبت میانگین در شهر اهواز به 95 درصد ودر شادگان به حدود 100 درصد می رسد. اما میانگین نسبت بی سوادی در میان زنان عرب خوزستانی کمتر از 35 سال به 65 درصد می رسد. این بدان معناست که فقط 35 درصد زنان عرب خوزستان فارسی می دانند.قتلهای ناموسی در بین اقوام دیگر عملی شرور و وحشیانه اما در بین قبایل عرب نمادی از غیرت و جوانمردی است. جوامع عرب از گذشته به زن نگاه بدی داشته اند. <بسیاری از آمار بالا در پارلمان دانمارک گفته شده>بهترین وکامل ترین منبع مطالعه در مورد جنایات اعراب در ایران کتاب ::: دو قرن سکوت اثر نویسندهی معروف و بزرگ عبدلحسین ذرین کوب است.
۱.نخستین فرمان حقوق بشر ۵ قرن پیش از میلاد مسیح از سوی کورش کبیر صادر و به اجرا در آمد .
2.نخستین حکومت دمکراسی جهان در ایران و توسط اشکانیان تاسیس شد
۳.نخستین مکتب کمونیستی در جهان توسط مزدک ایرانی به دنیا عرضه گردید.
۴.نخستین و عظیم ترین آزمایشگاه داروشناسی در جهان توسط حسن صباح برقرار شد.
5.نخستین و بزرگ ترین انتقال نیرو در طول تاریخ توسط داریوش در جنگ ماراتن صورت گرفت.
6.نخستین شیوه شبیخون یا پارتیزانی در ایران و توسط پارتها اشکانی اختراع شد و به این دلیل در جهان به آن پارتیزانی می گویند.
7.نخستین امپراطوری جهانایران بوده است که تاکنون نیز اندکی از آن باقی است.
8. بهترین پیکر تراشیهای جهان بر روی سنگهای سخت در ایران صورت گرفته.
9 . و ایران در شعر و موسیقی قدمهایی ۷۰۰۰ ساله برداشته و از بهترین ها بوده است.
پیروز نهاوندی
درود بر شما
سال ها پیش در چنین روزی برابر با تیر شید(چهارشنبه) واپسین روز از فروردین ماه زمانی که تازیان کشور ما را اشغال کرده و دختران خردسال و بانوان ایرانی را بمانند بردگان و اسیران جنگی پست و فرومایه نموده و آنان را با کمال بی شرمی بر پایه پندار و آیین ننگینشان به همخوابگی با خود می بردند٬ خانواده ی هرمزان ـ فرماندار خوزستان ـ نیز بدست تازیان برده شده بودند. در چنین روزی پیروز نهاوندی ـ سردار دلاور هرمزان ( که تازیان نام عربی فیروز ابولولو را بر او نهادند) خود نیز برده شده بود و به محل زندگی خلیفه عمر نزدیک شده. او از این همه بردگی و فرومایگی ایرانیان بدست دشمن بیابانی به ستون آمده بود. در یک روز به هنگام بامدادان بازوان توانمندش با ضرباتی پولادین نفس از پادشاه خونخوار عرب در آورد و او را به درک رسانید. سپس خود به جرگه جان باختگان میهن پیوست.
یاد پیروز گرامی و نامش جاودانه٬ نیز کشته شدن عمر بر همه شما هم میهنانم فرخنده باد.
در نبشتار آتی درباه پیروز و دلاوریهایش خواهم نگاشت.
من آگاهم٬ من از گشت هزاران ساله ی تاریخ٬
ز ایران و انیران٬ کاوه و ضحاک٬
در دل یادها دارم
و آگاهم من از شاپور ساسان٬ شاه ایران
کاو سزای قوم نافرمان تازی در کفش بگذاشت
و آگاهم من از آن روزگار فتنه و آشوب
آن روز نگون بختی٬
که قومی گرسنه٬ نادان و سرگردان٬
چو توفانی به قلب تیسفون ناگاه تازیدند
همه گنجینه ها زیر و زبر کردند
تمام یادمان علم و دانش را بسوزیدند
درفش کاویانی٬ اعتبار و فخر ایرانی
به چنگ و ناخن و دندان بدریدند
و هر جایی گذر کردند٬ گرد مرگ پاشیدند
من آن یادگار ننگ و بیداد عرب
بر خویش می پیچم
آن گردان جان بر کف٬
ز خوزی و خراسانی٬ دلیر آذری٬ کرد و سپاهانی٬
گیل و بلوچ و دیلمی٬ اقوام ایرانی٬
سر تسلیم ناوردند بر مشتی بیابانی
و اینکه این منم یکتا٬
ایرانی ایرانی٬
فرزند هرمز خوزی و پیروز نهاوندی٬
هزاران ساله ی مانای تاریخم
که تا خورشید می تابد
و تا خون در رگ فرزند ایران گرم می جوشد٬
مرا مزدا اهورا از برای ملک ایران پاس می دارد.
پاینده ایران
بر گرفته از وبلاگ http://paniran.blogfa.com
ببخشید اگر دیر شد
«ذوالقرنین» (صاحب دو قرن) چرا به این نام نامیده شده است؟ بعضى معتقدند این نام گذارى به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم که عرب آن را قرنى الشمس (دو شاخ آفتاب) مىخواند، رسید. بعضى دیگر معتقدند این نام به خاطر آن است که دو قرن زندگى یا حکومت کرد. البته در این که مقدار قرن چه اندازه است نیز نظرهاى متفاوت وجود دارد. بعضى مىگویند در دو طرف سر او برآمدگى مخصوصى بود و به خاطر آن به ذوالقرنین معروف شد. برخى بر این عقیدهاند که تاج مخصوص او دو شاخک داشت. از این رو، مبتکر نظریه سوم یعنى «ابوالکلام آزاد» از این لقب براى اثبات نظریه خود بسیار بهره برده است.
از قرآن کریم به خوبى استفاده مىشود که ذوالقرنین صفاتى ممتاز داشت و خداوند اسباب پیروزىها را در اختیارش گذاشت. او سه لشگرکشى مهم انجام داد: نخست به غرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقهاى که تنگهاى کوهستانى داشت.
او مردى مؤمن و موحّد و مهربان بود و از طریق عدل منحرف نمىشد. به همین جهت، مشمول لطف خاص پروردگار گردید. او یار نیکوکاران و دشمن ستمگران بود و به ثروت دنیا علاقهاى نداشت. این مرد که به خدا و رستاخیز ایمان داشت، سازنده یکى از مهمترین و نیرومندترین سدها است؛ سدى که به جاى آجر و سنگ، آهن و مس مصالح اصلى آن به شمار مىآمد. هدف از ساختن این سد آن بود که گروهى مستضعف را در مقابل ستم قوم یأجوج و مأجوج یارى دهد.
او قبل از نزول قرآن نامش در میان جمعى از مردم شهرت داشت. از این رو، قریش یا یهود از پیغمبر(ص) درباره وى پرسیدند؛ چنان که قرآن مىگوید: «یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ؛ از تو درباره ذوالقرنین سؤال مىکنند».1
آیات قرآن بر پیامبرى وى دلالت صریح ندارد؛ هر چند بعضى از تعبیرات آیه به این امر اشاره مىکند. در بسیارى از روایات اسلامى نیز مىخوانیم: «او پیامبر نبود، بندهاى صالح بود».2
هردوت، مورخ یونانى، مىنویسد: «کوروش فرمان داد تا سپاهیانش جز به روى جنگجویان شمشیر نکشند و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کند، او را نکشند؛ و لشکر کوروش فرمان او را اطاعت کردند به طورى که توده ملت مصایب جنگ را احساس نکردند.3» مورخ دیگر «ذى نوفن» مىنویسد: «کورش پادشاه عاقل و مهربان بود و بزرگى ملوک با فضایل حکما در او جمع بود. همتى فایق وجودى غالب داشت. شعارش خدمت به انسانیت و خوى او بذل عدالت بود، و تواضع و سماحت در وجود او جاى کبر و عجب را گرفته بود».4
«سفرهاى سه گانهاى که در قرآن براى ذى القرنین ذکر شده، به نوعى با سفرهاى کوروش انطباق دارد. نخستین لشگر کشى کوروش به کشور «لیدیا» که در شمال آسیاى صغیر قرار داشت، صورت گرفت؛ این کشور در غرب مرکز حکومت کورش قرار داشت. قرآن مىگوید: «ذوالقرنین در سفر غربى اش احساس کرد خورشید در چشمهاى گل آلود فرو مىرود». این همان صحنهاى بود که کوروش هنگام فرو رفتن قرص آفتاب در خلیجکهاى ساحلى مشاهده کرد.
لشکر کشى دوم کورش به سوى شرق بود. چنان که هردوت مىگوید: این هجوم شرقى کوروش بعد از فتح «لیدیا» صورت گرفت؛ مخصوصاً طغیان بعضى از قبایل وحشى بیابانى کوروش را به این حمله وا داشت. تعبیر قرآن «حتّى اِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً»5 اشاره به سفر کوروش به منتهاى شرق است. او مشاهده کرد خورشید بر قومى طلوع مىکند که در برابر تابش آن سایبانى ندارند؛ اشاره به این که آن قوم بیابان گرد و صحرانورد بودند».6
«لشکر کشى سوم کوروش به سوى شمال و به طرف کوههاى قفقاز بود. او به تنگه میان دو کوه رسید و براى جلوگیرى از هجوم اقوام وحشى، به درخواست مردمى که در آن جا بودند، در برابر تنگه سدّى محکم بنا کرد. این تنگه در عصر حاضر تنگه «داریال» نامیده مىشود که در نقشههاى موجود میان «ولادى کیوکز» و «تفلیس» نشان داده مىشود. در این جا، دیوارى آهنى موجود است. این دیوار همان سدى است که کوروش بنا کرد؛ زیرا اوصافى که قرآن درباره سد ذوالقرنین بیان کرده کاملاً بر آن تطبیق مىکند».7 بعضى میل دارند این سد را با دیوار معروف چین که هم اکنون بر پا است و صدها کیلومتر ادامه دارد، منطبق بدانند؛ ولى روشن است که دیوار چین نه از آهن و مس ساخته شده و نه در تنگه باریک کوهستانى قرار دارد؛ بلکه دیوارى است که از مصالح معمولى بنا گردیده و همان گونه که گفتیم صدها کیلومتر طول دارد. برخى دیگر اصرار دارند این سد را سد «مأرب» در یمن بدانند. در حالى که سد مأرب، گرچه در تنگه کوهستانى بنا شده، براى جلوگیرى از سیلاب و به منظور ذخیره آب بود و ساختمانش از آهن و مس نیست.8
«طبق گواهى دانشمندان در سرزمین قفقاز میان دریاى خزر و دریاى سیاه سلسله کوههایى است که همچون یک دیوار شمال را از جنوب جدا مىکند. تنها تنگهاى که در میان این کوههاى دیوار مانند وجود دارد، تنگه «داریال» است. اکنون در آن جا دیوار آهنین باستانى به چشم مىخورد. به همین جهت، بسیارى معتقدند سد ذوالقرنین همین سد است. جالب این که در آن نزدیکى نهرى به نام «سائرس» وجود دارد که به معناى «کوروش» است. یونانیان کورش را سائرس مىنامیدند. در آثار باستانى ارمنى، این دیوار «بهاگ گورائى»، «تنگه کورش» یا «معبر کورش» خوانده شده است. این سند نشان مىدهد بانى این سد او بوده است.»9
البته در این نظریه نقاط مبهم وجود دارد؛ ولى فعلاً مىتوان آن را بهترین نظریه درباره تطبیق ذوالقرنین بر رجال معروف تاریخى دانست. چرا قرآن به طور بارز نام این فرد را ذکر نکرده است؟ «قرآن کریم درباره پیامبران و مطالبى که به آنان مربوط مىشود، آیات فراوان دارد. این آیات بخش عمدهاى از نگرشهاى تاریخى قرآن را تشکیل مىدهد. گفتنى است محور بحثهاى دانشمندان تاریخ شؤون مادى بشر است. وقایع نگاران معمولاً محور تاریخ را پادشاهان و حاکمان قرار داده، تاریخ را با توجه به احوال آنان نگاشتهاند و تنها به تبع آنها از احوال جوامع و ملتها سخن گفتهاند. در این گونه تاریخها که عمده تاریخ نگارىها را تشکیل مىدهد، محور بحث حکومت است؛ اما کسانى که بحثهاى تحلیلى درباره تاریخ کردهاند، بیشتر تأکید شان بر مردم و تحلیل ویژگىهاى رفتارى مردم و قهرمانان تاریخ است و از ذکر نام افراد و جزئیات داستانها اجتناب مىکنند. قرآن کتاب تاریخ نیست، تا تمام جزئیات موارد تاریخى را بیان کند.10
توجه توجه
از کسانی که به حروف نوشتاری پهلوی آشنایی دارند تقاظا می کنیم با ما ارتباط برقرار کنند و در صورت تمایل در آموزش خط پهلوی به ما یاری رسانند تا زبانمان از اسارت خط عربی آزاد شود خواهش مندیم از تمامیه ایرانیان که از دوستان و اشنایان خود در این مورد پرسش نمایید ودر صورت آشنا بودن انان به این خط برای مشارکت در این مورد با ما ارتباط برقرار کنند. خواهش می کنیم جدی بگیرید
پاینده ایران پاینده ایرانی نابود دشمنشان
اینک من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزء امپراتوری ایران است. و در تمام این کشور ها پول ایران رواج دارد وایرانیان در آن کشور ها دارای احترام هستند . و مردم کشور ها در ایران نیز دارای احترام هستند.
.
جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشور ها بکوشد . و راه نگهداری این کشور ها آن است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد.
.
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد . زیرا قدرات پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی . من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان . مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
.
ده سال است که من مشغول ساختن انبار های غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبار ها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبار ها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن بوجود نمی آیند و
غله در این انبار ها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبار های غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو و یا سه سال کشور در آن انبار ها موجود باشد . و هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبار ها برای تامین کسری خواروبار از آن استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود .
.
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است . چون اگر دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به
مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری رعایت دوستی بنمایی .
.
کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد تو باید آن کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
.
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند ، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی . با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه
ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده ، چون هردوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغ گو را از خود دور نما . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن ، و برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون
مالیات وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت .
.
افسران وسربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن . اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند . اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
.
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم وعقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم وعقل آنها بیشتر شود ، تو با اطمینان بیشتری میتوانی سلطنت کنی . همواره حامی کیش یزدان پرستی باش . اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد و از هر کیش که میل دارد پیروی نماید .
.
بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کرده ام بر من به پیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمانی که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی ، که من پدر تو پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست وپنج کشور سلطنت میکردم ،مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد . زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست وپنج کشور باشد خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی ، غرور و خودخواهی بر تو غلبه خواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند .
.
زنهار زنهار ، هرگز هم مدعی وهم قاضی نشو اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد . و رای صادر نماید . زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد .
.
هرگز از آباد کردن دست برندار . زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا این قاعده است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود . در آباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده و شهر سازی را در درجه
اول قرار بده .
.
عفو و سخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولی عفو باید فقط موقعی بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا
حق دیگری را پایمال نموده ای .
.
بیش از این چیزی نمیگویم این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند ، کردم . تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم مرگم نزدیک شده است . . .